ویدیو کلیپ
متن ترانه
No sé cómo pasó
– نميدونم چطور اتفاق افتاد
Que en dos meses, de la nada nos quisimos tanto
– که در دو ماه ، از آبي ما خيلي همديگه رو دوست داشتيم
Que dijimos y juramos nunca hacernos daño
– که ما گفتيم و قسم خورديم که هرگز به همديگه صدمه نزنيم
Creo que haberte conocido es lo mejor que me ha pasado (Tan bueno)
– فکر کنم ملاقات با تو بهترين اتفاقي بود که تا حالا برام افتاده
Maybe I was too naive and only saw what I wanted to
– شايد من خيلي ساده لوح بودم و فقط چيزي رو ديدم که ميخواستم
Ignoring all the warning signs even when I knew the truth
– نادیده گرفتن همه علائم هشدار دهنده حتی وقتی حقیقت رو میدونستم
Did you know that you were leaving?
– ميدونستي که داري ميري ؟
Was it something predetermined?
– چیزی از پیش تعیین شده بود ؟
Pero si era tan bueno, ¿por qué no duró?
– اما اگه اينقدر خوب بود ، چرا دوام نياورد؟
Y si era tan perfecto, ¿por qué se acabó?
– و اگه اينقدر کامل بود ، چرا تموم شد ؟
Y solo pasó que un día te fuiste, nunca volviste
– و فقط اتفاق افتاد که يه روزي رفتي ، ديگه برنگشتي
¿En dónde quedé yo?
– کجا ماندم؟
It looks so easy for you to walk away
– به نظر خيلي راحت مياد که از اينجا بري
To turn the page on us completely
– تا صفحه رو کاملا به ما برگردونيم
And I can’t wrap my head around the fact
– و من نمیتونم این واقعیت رو درک کنم
That we went from it all
– که ما از همه چيز خارج شديم
Now we’re back, back to people that we don’t know
– حالا ما برگشته ايم ، به آدمايي که نمي شناسيم
¿Por qué es más fácil siempre terminar que comenzar?
– چرا همیشه پایان دادن آسان تر از شروع است ؟
Si es tan difícil aceptar que nada va a quedar
– اگه اينقدر سخته که قبول کني که هيچ چيز نميمونه
Para ti, para mí, fuimos casi, casi todo, pero no
– برای تو ، برای من ، ما تقریبا ، تقریبا همه چیز بودیم ، اما نه
Where does the love go? The stories that we made
– عشق به کجا می رود؟ داستانهایی که ساختیم
Does it all turn to nothing? Does it all just go to waste?
– همه چيز به هيچ چيز تبديل ميشه؟ همه چيز داره هدر ميره؟
‘Cause that almost makes it worse
– چون اين تقريبا وضعيت رو بدتر ميکنه
There’s no reason, only hurt
– دلیلی وجود نداره ، فقط صدمه دیده
Broken pieces were left to divide
– قطعات شکسته برای تقسیم باقی مانده بودند
¿Por qué es más fácil siempre terminar que comenzar?
– چرا همیشه پایان دادن آسان تر از شروع است ؟
¿Por qué es tan fácil no darse una oportunidad?
– چرا اينقدر آسون است که به خودت فرصت ندهي؟
De intentar, de soñar, de lograr una vida juntos
– برای تلاش ، برای رویای ، برای رسیدن به یک زندگی با هم
It looks so easy for you to walk away
– به نظر خيلي راحت مياد که از اينجا بري
To turn the page on us completely
– تا صفحه رو کاملا به ما برگردونيم
And I can’t wrap my head around the fact
– و من نمیتونم این واقعیت رو درک کنم
That we went from it all
– که ما از همه چيز خارج شديم
Now we’re back, back to people that we don’t know
– حالا ما برگشته ايم ، به آدمايي که نمي شناسيم
Yo dándolo todo y tú nada
– من همه چيز رو ميدم و تو هيچي
Yo intentado todo y tú nada
– من همه چيز رو امتحان کردم و تو هيچ کاري نکردي
Me moría de ganas que esto funcionara
– من مشتاق بودم که اين کار کنه
Di más de lo que tuve y tú nada
– من بيشتر از اوني که داشتم دادم و تو هيچي
¿Por qué es más fácil siempre terminar que comenzar?
– چرا همیشه پایان دادن آسان تر از شروع است ؟
¿Por qué es tan fácil no darse una oportunidad?
– چرا اينقدر آسون است که به خودت فرصت ندهي؟
De intentar, de soñar, de lograr una vida juntos
– برای تلاش ، برای رویای ، برای رسیدن به یک زندگی با هم
¿Por qué es más fácil siempre terminar que comenzar?
– چرا همیشه پایان دادن آسان تر از شروع است ؟
Si es tan difícil aceptar que nada va a quedar
– اگه اينقدر سخته که قبول کني که هيچ چيز نميمونه
Para ti, para mí, fuimos casi, casi todo, pero no
– برای تو ، برای من ، ما تقریبا ، تقریبا همه چیز بودیم ، اما نه
